هنر و سرگرمی

چرا بار کج فوتبال ایران به مقصد نمیرسید و نقش مردم در آن چیست؟

از سال گذشته چون رژیم جمهوری اسلامی مردم ایران را در مقابله جدی با خود دید تصمیم گرفت تیم ملی فوتبال را وادار به حرکاتی بکند که بین آنها و ملت جدائی بیفتد.

پناهنده نیوز، ماجرای ناکامی تیم فوتبالی که به نام تیم ملی فوتبال ایران در مسابقات جام ملتهای آسیا به مرحله نیمه نهائی رسید و حذف شد، ادامه همان ناکامی های جام جهانی فوتبال در همین قطر بود. همان بلائی که در ۲۰۲۲ بر سر این گروه فوتبالیست حرفه ای ایرانی آمد در ۲۰۲۴ هم تکرار شد. تماشاگر زورکی و ساختگی با صرف هزینه های میلیاردی هم کارساز نشد و تیمی که شاید یکی از بی نظیرترین شرایط فنی را در طول چند دهه گذشته فوتبال ایران دارد، این بار هم مانند جام جهانی در مجموع باعث سرشکستگی ایرانی ها شد و بار کجش به مقصد نرسید.

پس از  ناکامی اخیر، بازهم بحثی که از سال قبل بین مردم ایران بر سر حمایت کردن یا نکردن از این تیم فوتبال بوجود آمد بالا گرفت. عده قابل توجهی  از ایرانیان معتقدند که این تیم چون حاضر نیست به نفع ملت موضعگیری کند و یا لاقل بیطرف باشد و در کنار جمهوری اسلامی نایستد، شایسته نام تیم ملی نیست.عده کمتری هم معتقدند که در هر حال این تیم نماینده مردم ایران در مسابقات دوره ای ( تورنومنتهای)  بین المللی است و صرف نظر از موضعگیری آنها نسبت به مردم و حکومت باید  از آنها حمایت کرد.

از اولین مسابقه جام جهانی در بحبوحه قیام مردمی  سال پیش که بازیکنان حاضر نشدند سرود جمهوری اسلامی را بخوانند تا مسابقه نیمه نهائی جام ملتهای آسیا، این تیم در قلب جمع بسیاری از ایرانیانیان سیر قهقرائی شگفت انگیزی را طی کرد. بازیکنان تیم فوتبال ادعا میکنند که چون سیاسی نیستند درباره مسائل سیاسی روز کشور حرفی نمیزنند. اما ناگهان برای حمایت از مردم غزه چفیه به گردن عکس میگیرند. بعید است که بازیکنان تیم فوتبال حاضر در قطر ندانند که در چند سال گذشته یکی از شعارهای محوری مردم ایران در هر تظاهراتی شعار نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران بوده است و انداختن چفیه فلسطینی به گردن در مهرماه سالجاری در همین قطر  یعنی ایستادن در مقابل ملتی که در زیر بار فشار های ناشی از ماجراجوئی های سیاسی حکومت جمهوری اسلامی استخوانهایش خرد شده است.

تقریبا همه می توانند قبول کنند که آن چفیه فلسطینی انداختن به گردن بازیکنان، به درخواست آنها نبوده است و از آن حرکتهای تحمیلی دقیقه نود  مسئولان دولتی میباشد . اما مردم سوال میکنند که پس معنی قهرمان چیست و قهرمان چه فرقی با ورزشکار معمولی دارد؟ اگر یک ورزشکار به خصوص چهره هائی مثل جهانبخش و طارمی و آزمون که در خارج ایران هم دارای موقعیتی هستند و از مزایای قهرمانی بهره بسیار خوبی میبرند نمیتوانند به مسئولینی که از آنها خواسته اند تا به صورت مردم تف بیندازند نه بگویند، آیا شایسته نام قهرمانی هستند؟

جدا از همه چیز مربی این تیم و مسئولان فدراسیون فوتبال باید بهتر از هرکسی بدانند که یک تیم ملی فوتبال برای اینکه بتواند به نتیجه برسد علاوه بر امکانات مالی و فنی که حتما لازم است، فراتر از آن نیاز به حمایت صد در صد ملی دارد. از وقتی که ایران صاحب تیم ملی فوتبال شد تا قبل از سال ۱۴۰۱ و مسابقات جام جهانی قطر، همواره این حمایت صد در صدی از تیم ملی وجود داشت. چه در باخت و چه در برد، همه ملت ایران علی رغم همه تفاوتها در مورد تیم ملی فوتبال یکصدا بودند. از سال گذشته چون رژیم جمهوری اسلامی مردم ایران را در مقابله جدی با خود دید تصمیم گرفت تیم ملی فوتبال را وادار به حرکاتی بکند که بین آنها و ملت جدائی بیفتد. بنا براین تیم ملی فوتبال که متعلق به ملت ایران بود به نام خود مصادره کرد و آن  را در مقابل خواست  واراده مردم قرار داد تا موفقیتهای آن را به حساب خود واریز کند و شکستهای آن را گردن ملت بیندازد.

گله مردم ایران این است که بازیکنان تیمی که ملی بود چرا تن به این سیاست حکومت میدهند و سعی در خنثی کردن آن ندارند؟ فوتبالستهای تیم حاضر در قطر باید به یک نسل قبل از خودشان نگاه کنند و ببینند چطور علی دائی، علی کریمی، کریم باقری، مهدوی کیا و عابد زاده قهرمان جاودان قلبهای ملت ایران شدند و چطور خوشان با وجود همه شایستگی های فنی  که دارند، نه میتوانند از تورنومنتهای بزرگ بین المللی نتیجه بگیرند و نه جائی در قلب مردمشان داشته باشند. این  مصداق واقعی اصطلاح از اینجا مانده و از آنجا رانده و یا ضرب المثل چوب هر دوسر…طلا شدن است.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا