مصائب یک دیپورت – بر این زن پناهجوی مسیحی در تهران چه گذشت؟

این ماجرا حاوی نکات بسیار آموزنده برای پناهجویانی است که در خطر دیپورت می باشند و خواندن آن به همگان و به ویژه این افراد توصیه می شود.
پناهنده نیوز – در تابستان امسال خبری درباره یک زن پناهجوی مسیحی ایرانی منتشر شد که در کشور سوئد توسط پلیس آن کشور بازداشت شده است و می خواهند او را به کشور نروژ که اولین بار در آنجا درخواست پناهندگی کرده برگردانند. پس از اینکه اداره مهاجرت سوئد او را به نروژ برگرداند، اداره مهاجرت نروژ به فاصله بسیار کوتاهی او را از طریق هوائی روانه تهران کرد.
این زن پناهجوی نوکیش مسیحی ماجرای سفر خود از اسلو تا تهران و رفتار بسیار سخت و خشونت آمیز پلیس سوئد را با خود برای آژانس خبری مسیحیان ایران (محبت نیوز) شرح داده است. از آنجا که این ماجرا بسیار برای پناهجویانی که در معرض دیپورت هستند آموزنده می باشد، خلاصه ای از آن را در زیر برای شما منتشر می کنیم.
شهرزاد ساکیانی زن پناهجوی نوکیش مسیحی که در تیر ماه امسال در شهر استکهلم سوئد توسط پلیس مهاجرت آن کشور بازداشت شده بود، عاقبت کمتر از یک ماه بعد در اوایل مردادماه از سوئد با همراهی ماموران سوئدی و به وسیله ماشین به اسلو دیپورت شد. اداره ایمیگریشن نروژ علی رغم تلاشهای برخی سازمانهای مدافع حقوق مسیحیان، او را بعد از حدود بیست و چهار ساعت سوار هواپیمای قطر ایرویز کرد تا از طریق دوحه به ایران دیپورت کند. دو مامور زن نروژی و یک مامور مرد نروژی ایرانی تبار مسئولیت دیپورت شهرزاد به تهران را بر عهده داشتند.
این ماموران نروژی در فرودگاه اسلو شهرزاد را که مقاومت می کرد و بسیار ترسیده بود به زور سوار هواپیمای قطری کردند. در حالی که لباس این زن نوکیش مسیحی در کش مکش از بدنش در آمده بود و بالا تنه او کاملا لخت بود، تحت فشار شدید سردرد میگرنی قرار داشت و از دماغش خون جاری بود و به خاطر همه این مصائب کنترل ادرارش را نیز از دست داده بود و جیغهای عصبی می کشید، دو زن مامور نروژی در هواپیما دستها و دهانش را گرفته بودند و مرد مامور نروژی ایرانی تبار که خود را “فرهاد” معرفی می کرد به زانوهای او لگد می زد تا او را بر روی صندلی ردیف عقب هواپیما بنشاند. وقتی او را بر روی صندلی نشاندند مامور مرد با زانوانش سر او را به زور به پائین فشار می داد تا از جا بلند نشود و نتواند جیغ بکشد.
شهرزاد می گوید آنقدر ترسیده بودم که ساعتها طول کشید تا بتوانم جیغ کشیدن خودم را کنترل کنم. در دوحه بعد از چند ساعت انتظار شهرزاد ساکیانی را سوار هواپیمای عازم تهران کردند و در اوایل صبح یک روز تابستانی هواپیمای قطری در تهران بر زمین می نشیند. همان ماموران با انداختن پتوی هواپیما بر روی سر شهرزاد او را با حجاب کردند تا بتوانند وارد محوطه فرودگاه امام خمینی تهران بشوند.
در تهران
در فرودگاه تهران ماموران نروژی می خواستند شهرزاد را به همراه نامه دیپورت به مقامات پلیس مرزی فرودگاه تحویل دهند. اما چون شهرزاد ازتائید هویت خود به آنها خودداری کرد و حاضر به همکاری با آنها نشد، پلیس ایرانی از پذیرش او امتناع کرد. از اینجا بود که به گفته شهرزاد پلیس مرد نروژی ایرانی تبار به نام فرهاد تمام تلاش خود را کرد تا هر طور شده زندانی خود را به ماموران ایرانی تحویل دهد.
او شهرزاد را تهدید کرد که اگر با ماموران ایرانی در مورد تعیین هویت خود و پذیرشش همکاری نکند، تمام آنچه را شهرزاد در نامه درخواست و مصاحبه خود برای پذیرش پناهندگی برعلیه جمهوری اسلامی به مقامات اداره پناهندگی نروژ گفته بود به اطلاع ماموران ایرانی خواهد رساند تا آنها او را به عنوان یک فرد ضد رژیم جمهوری اسلامی تلقی و مجازات کنند.
شهرزاد در این باره می گوید: تلاشهای بسیار پلیس مرد نروژی ایرانی تبار باعث شده بود تا ماموران پلیس تهران نیز نسبت به من رفتار بد و ناشایستی پیش بگیرند. تا جائی که وقتی یکی از افسران ریش بلند پلیس جمهوری اسلامی چشمش به صلیبی که من در گردن داشتم افتاد، آن را با خشونت تمام کشید، کند و دور انداخت. شدت عمل او به حدی بود که جای کشیدن زنجیر پاره شده که صلیب به آن آویزان بود همچنان بعد از چند روز بر روی گردنم باقی ماند.
در پایان، تلاشهای پلیس نروژی برای تحویل شهرزاد در تهران ناکام می ماند و ماموران ایرانی می گویند که با این مدارک حاضر به تحویل گرفتن او نیستند. آنها می گویند تنها در صورتی که برای او “مجوز سفر به ایران” از یکی از سفارتخانه های جمهوری اسلامی صادر شود می توانند او را بپذیرند.
بازگشت به نروژ
پلیس سوئدی فرهاد تصمیم می گیرد سرانجام شهرزاد را دوبره از طریق قطر به اسلو بر می گردانند و این بار در قطر هم تلاش می کند تا از سفارت جمهوری اسلامی در دوحه “جواز سفر” برای شهرزاد بگیرد. اما موفق نمی شود. آنها اجبارا شهرزاد را به نروژ برمی گردانند و او را به یک اردوگاه بسته بازداشتگاه مانند اداره مهاجرت در اسلو می سپارند.
پلیس ایرانی تبار فرهاد قبل از رفتن شهرزاد را تهدید می کند که هرطور شده از یکی از سفارتخانه های ایران در اروپا مدارک لازم برای پذیرفته شدن او توسط جمهوری اسلامی در تهران را فراهم خواهد کرد و او را به زودی به ایران بر می گرداند.
شهرزاد که از این تهدید بسیار ترسیده بود همان شب از بازداشتگاه ایمیگریشن اسلو با استفاده از یک فرصت استثنائی فرار می کند و اکنون در نقطه ای نامعلوم به سر می برد. او از همین نقطه ماجرای دیپورتش را بازگو کرد و خواهان رسیدگی سازمانهای حقوق بشر به این رفتار ناهنجار و غیر انسانی با خود شد.
شهرزاد ساکیانی و همسرش محمود محمدی تا کنون دو بار درخواست پناهندگیشان در کشور نروژ رد شده است و کشور سوئد نیز به همین دلیل تا کنون از پذیرش درخواست پناهندگی آنها خودداری کرده است و به خاطر آن شهرزاد را به نروژ دیپورت کردند.