خواست اصلی مردم ایران در اعتراضات آبان ماه ۹۸ – نتایج و پیامدها

رهبر جمهوری اسلامی علی رغم آنچه می گوید بهتر از هرکس دیگری میداند که این حرکت گسترده اعتراضی مردم در بیش از صد شهر بزرگ و کوچک ایران برای رژیمش چه معنائی دارد.
پناهنده نیوز- اعتراضات مردم ایران به گران کردن بنزین از سوی دولت جمهوری اسلامی که با اعلام این موضوع، از ساعات اولیه بامداد جمعه ۲۴ آبان ماه ۱۳۹۸ آغاز شد، بی شک بزرگترین قیام مردمی در دوران چهاردهه حکومت جمهوری اسلامی محسوب می شود. در مقابل این قیام مردمی نیروهای امنیتی و اطلاعاتی پرخرج حکومت برای سرکوب مردم تنها در آخرین هفته آبان ماه مجبور به کشتن بیش از۱۵۰ تن از معترضین، بازداشت ۵ هزارتن از آنها و قطع بیش از یک هفته ای اینترنت در سراسر کشور شدند. این تازه آمار رسمی است و آمارهای غیر رسمی که تائید آنها مشکل است ولی دور از واقعیت نیستند، حاکی از بیش از دویست کشته، سه هزار زخمی و ده هزار دستگیری طی هفته آخر آبان ماه می باشد. ابعاد سرکوب وحشیانه مردم فقط در طی یک هفته و گستردگی قیام ملی در تمام شهرهای کوچک و بزرگ کشور، این حرکت مردم را با نا آرامیهای قبلی کاملا متمایز می کند.
حکومت جمهوری اسلامی درگیریهای سیاسی متعددی را تا قبل از قیام دی ماه ۱۳۹۶ تجربه کرده بود. از درگیریها با احزاب کرد در کردستان و فعالان چپ گرا در ترکمن صحرا و درگیری با نیروهای سیاسی خلق عرب در خرمشهر در همان سال اول تشکیل جمهوری اسلامی، تا درگیریهای با مجاهدین خلق و گروههای دانشجوئی در تهران و شهرستانهای دانشگاهی کشور در دهه شصت شمسی یعنی دهه اول استقرار نظام ولایت فقیه، همه جا درگیری سیاسی با احزاب و سازمانهائی بود که تشکلهائی از نخبه ها یا الیتهای جامعه را نمایندگی می کردند. این تشکلها یا در یک منطقه خاص کشور در بین قومیت خاصی فعالیت داشتند یا به طبقه خاصی از روشنفکران مثل دانشجویان و معلمان تعلق داشتند که هیچکدام نفوذ توده ای در آحاد جامعه نداشتند. به همین دلیل حاکمان حکومت اسلامی با ترفندهائی مانند سوء استفاده از تعصبات مذهبی و تعصبات ملی توده های مردم و به بهانه جنگ خارجی تقریبا به آسانی آنها را در هم میشکستند.
از اواخر دهه هفتاد شمسی تا سال ۱۳۸۸ نیز به مدت یک دهه نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی با درگیریها و اعتراضات جناحی برخورد داشتند. در این درگیریها که با حرکت دانشجوئی تیرماه ۱۳۷۸ موسوم به اعتراضات دانشجوئی ۱۸ تیر شروع شد و به راهپیمائی ها و تظاهراتهای خیابانی بزرگ در سال ۱۳۸۸ معروف به جنبش سبز ختم گردید، راس حاکمیت جمهوری اسلامی با بخشی از جناحهای داخلی خود درگیر بود که به تمامیت خواهی جناح رقیب خود در حاکمیت اعتراض داشتند ولی اصل نظام ولائی را خوب و قابل اصلاح میدانستند و خواهان سهم بیشتری از قدرت سیاسی برای خود بودند. آنها از فراخواندن مردم به خیابانها منظوری بجز فشار از پائین و چانه زنی در بالا نداشتند. حرکتهای اعتراضی جنبش سبز با همه بزرگی ابعاد حضور مردم و درگیریهای خیابانی وسیعی که تا چند ماه نیز به طور پراکنده طول کشید، بازهم محدود به پایتخت و چند شهر بزرگ دانشجوئی کشور بود و نتوانست ابعاد خود را بر همه پهنه کشور بگستراند.
دستگاههای امنیتی تابع ولایت فقیه در طی درگیری با جنبش سبز توانستند با تهدید و زندانی کردن رهبران جناح معترض که از هر نظر بر آنها اشراف داشتند از یک سو و تطمیع و ترساندن بخشهای دیگری از آنها که همچنان دل در گروی حاکمیت جمهوری اسلامی داشتند از سوی دیگر، اعتراضات را بخوابانند و منکر کشته ها و بازداشتیها شوند. در حالی که همه دیدند در کف خیابان چگونه بچه های مردم جان دادند و چه بلائی بر سر بازداشتی ها در کهریزک آمد، دستگاه اطلاعاتی با خرج فراوان فیلم و سریال ساخت تا به دروغ بگوید که اینها همه صحنه سازی خارجیها بود.
اما از دی ماه ۱۳۹۶ ماجرای اعتراضات مردم علیه نظام جمهوری اسلامی به سوی دیگری کشیده شد. این بار نه از گروههای سیاسی قومی و روشنفکر و دانشجوئی خبری بود و نه از جناحهای مخالف درون نظام. مردمی به جان آمده و گرسنه در کف خیابانها در دی ماه دو سال قبل در شهرهای نه چندان بزرگ کشور علیه اختلاسها و فشارهای اقتصادی و بی عدالتی و نابرابری تحمیل شده از سوی حاکمان جمهوری اسلامی به پا خاستند و بدون اینکه رهبری خاصی داشته باشند و وامدار این گروه و آن جناح سیاسی و قومی باشند شعارهائی دادند که باعث شد قواعد بازی سیاسی در ایران تا حد زیادی تغییر کند.
قیام مردمی دی ماه ۱۳۹۶ نسبت به قیامهای مردمی دیگر که به طور پراکنده و نقطه ای در برخی شهرهای ایران از دهه ۷۰ شمسی به طور مثال در اسلامشهر و لرستان و خراسان و کازرون به خاطر مسائل معیشتی و یا تقسیمات کشوری جریان داشت، پراکندگی جغرافیائی خیلی بزرگتری داشت و شعارهای براندازی نظام به شکل واضحی در آن به گوش میرسید. البته این قیام که از تظاهراتی سازمان داده شده از سوی یکی از جناحهای حکومت علیه دولت حسن روحانی شروع شد و بعد به دست مردم ادامه یافت و از کنترل جناحهای حکومتی خارج گردید آنچنان سریع و غیر قابل پیش بینی اتفاق افتاد و سرکوب شد که نه مناطق قومی و نه گروههای دانشجوئی و روشنفکری مبارز نتوانستند به آن بپیوندند.
همان موقع مشخص بود که دیر یا زود قیام بار دیگر در ابعاد وسیعتری رخ خواهد داد. رهبران رژیم جمهوری اسلامی و دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی آنها تمام تلاششان در دو سال گذشته این بود که اولا به مردم ایران و جهان بقبولانند که چنین اتفاقی نخواهد افتاد و به قول معروف شهر در امن و امان است. از سوی دیگر تلاش داشتند تا با سازماندهی و آرایش نیروهای خود آماده خفه کردن هر حرکتی در نفطه باشند که نتواند سراسری و گسترده شود. با قیام مردمی هفته آخر آبان که گسترشی غیر قابل تصور در همه مناطق کشور به خصوص در شهرهای عمده و اصلی و پایتخت داشت و هم دانشجویان و روشنفکران و هم مناطق قومی نشین کشور به آن پیوستند و هم شعارها تمرکز بیش از پیش بر ابراز تنفر از نظام جمهوری اسلامی و راس آن یعنی مقام ولایت فقیه داشت، رهبران جمهوری اسلامی و سیستم امنیتی بر ساخته آنها شکست سختی خوردند و به اصطلاح عوام نقشه هایشان سراسر نقش بر آب شد و به پایه های اقتدارشان ضربه اساسی خورد.
حالا این مسئولان نظام فاسد و ناکارآمدی که دیگر جوابگوی مردم معترض و به جان آمده نیستند و نمی دانند بیش از این چه می توانند بکنند، در وحشت قیام دوباره که بازهم زمان شروع و ابعاد گسترش آن معلوم نیست چنان ترسیده اند که از حرفهای عصبی آنها و تهدیدات توخالی و تکراریشان در تریبونهای نماز جمعه در روز اول آذر به وضوح همه متوجه وحشتشان میشدند. آنها اکنون با مردمی روبرو هستند که با قاطعیت تمام هدفشان پایان حکومت جمهوری اسلامی و گذار از نظام اقتدارگرای ولایت فقیه است و به چیزی کمتر از آن راضی نمی شوند. اینها نه احزاب و گروههای سیاسی و نه جناحهای درون حکومتی نیستند و جنسشان با همه آنها فرق دارد.
رهبر جمهوری اسلامی علی رغم آنچه می گوید، بهتر از هرکس دیگری میداند که این حرکت گسترده اعتراضی مردم در بیش از صد شهر بزرگ و کوچک ایران برای رژیمش چه معنائی دارد. علی خامنه ای به خوبی می داند که معنی به آتش کشیدن مجسمه انگشتر خمینی و رقصیدن دور آن در شهریار و تکرار شعارهای رضا شاه روحت شاد در بیش از صد شهر کشور یعنی چه. خامنه ای در آستانه هشتاد سالگی شاهد چرخش ۱۸۰ درجه ای دیگری از سوی ملت ایران است و به خوبی درک کرده که قیامهای دی و آبان دو سال گذشته بیش از هرچیز تا اینجا نام چه کسی را بر زبانها انداخته و به نفع چه کسی تمام شده است. اینکه آیا ولی فقیه نظام جمهوری اسلامی بتواند کاری جز دستور سرکوب برای حل این مشکل انجام دهد بسیار بعید به نظر می رسد. ولی باید صبر کرد و دید.