پرونده خودکشی پناهجویان ایرانی ترکیه

بلاتکلیفی، استرس، تنگناهای مالی، تنهایی، فشارهای مالی یا افزایش زمان انتظار برای تعیین کشور ثالث. کدام یک از این عوامل باعث می شوند تا یک پناهجو جان خود را بگیرد؟ “خودکشی پناهجویان ایران در ترکیه، پرونده ای که هنوز باز است”. این عنوان مقاله ای است از “ایران وایر” که نویسنده در آن به ابعاد گوناگون مسئله خودکشی پناهجویان ایرانی در کشور ترکیه می پردازد.
ایران وایر – سحر بیاتی
“آرش موسیزاده” پناهجوی ۲۷ ساله کُرد ایرانی، اسفند ماه ۱۳۹۲ پس از طولانی شدن مدت انتقالش به کشور سوم، دست به خودکشی زد اما جان سالم به در برد. او اکنون در بیمارستانی در شهر «آدانا» ترکیه بستری است.
اما برخی دیگر آرش خوش شانس نبودهاند. ۱۰ ماه پیش، جسد «کیواننظری»، پناهجوی جوان ایرانی پنج روز پس از فوتش از سوی پلیس ترکیه به همراه دست نوشتهای پیدا شد که روی آن نوشته بود:«این زندگی مال من نیست».
کیوان که گیتاریست بود و از کرمانشاه به ترکیه آمده بود، با بازکردن شیر گاز در منزلش، خودکشی کرد.
“آرش ارزانش” از جمله کسانی بود که درباره خودکشی او اطلاعرسانی کرد.خود او هم حالا بعد از دو سال و نیم با جواب منفی آژانس پناهندگان سازمان مللUNHCR روبه رو شده و هنوز در مورد بررسی مجدد پرونده خود هیچ پاسخی از سازمان نگرفته است: «بارها و بارها به خودکشی فکر کردم، به ویژه زمانی که خبر طلاق همسرم را شنیدم. من هیچ ارتباطی با خانوادهام در ایران ندارم و تحت فشارهای شدید روحی و روانی هستم. نه راه پس دارم، نه راه پیش. هیچ کمکی هم از طرف سازمانهای بینالمللی دریافت نکردهام. شاید نفر بعدی که فکر میکند “این زندگی مال او نیست”، من باشم.»
ارزانش که خود را فعال سیاسی ۳۴ ساله ایرانی معرفی میکند، در کارخانهای در «دنیزلی» ترکیه مشغول به کار است. میگوید:«سبکترین باری که حمل میکنم، ۵۰ کیلو است اما این، آن قدر آزاردهنده نیست که تنهایی و بلاتکلیفی آزاردهنده شده است».
در سالهای گذشته خبرهای متعددی درباره خودکشی پناهجویان ایرانی در ترکیه منتشر شده است. “سید محیالدین کمالی” پناهجوی کرد ایرانی در سال ۱۳۸۷ پس از ۶ سال بلاتکلیفی، در “آکسرا” ترکیه خودکشی کرد.
یک دختر پناهجو که حتی نام او در هیچ رسانهای منتشر نشد، سال ۱۳۹۲ پس از ۴ سال بلاتکلیفی، به زندگی خود پایان داد.
خبر تلخ دیگری که سال ۱۳۹۱ توجه بسیاری را به خود جلب کرد، خبر قتل دختر ۱۰ ساله توسط پدرش بود؛ پدری که به خاطر مشکلات روحی و روانی، پس از قتل دخترش قصد به دار آویختن خودش را داشت.
یک پناهجوی همجنسگرای ایرانی که در سال ۱۳۸۹ به خاطر فشارهای روحی و برخورد نامناسبی که در شهر محل سکونتش با او شده بود، دست به خودکشی زد و خودکشی یک جوان ۲۸ ساله دیگر در سال ۱۳۸۸ در لابهلای خبرها دیده نشد.
ارزانش معتقد است تعداد افراد مهاجری که دچار مشکلات روحی و روانی شدهاند و یا دست به خودکشی زدهاند باید بیش از اینها باشد اما به خاطر همان مساله ترس از اخلال در پروندههای جاری دوستان و نزدیکان این پناهجویان که اغلب خود نیز پناهجو هستند، حاضر به مصاحبه نیستند:«بسیاری از ایرانیان ساکن ترکیه به من گفتند نباید درباره خبر خودکشی وی با رسانههای فارسی صحبت میکردی چون حالا در پرونده تو اخلال ایجاد میشود. باید سکوت میکردی».
روند کند بررسی پرونده ایرانیان پناهجو در ترکیه حالا با جنگ داخلی سوریه کندتر هم پیش میرود. نه تنها کمیساریای عالی پناهندگان در ترکیه که بیشتر سازمانهای بینالمللی جنگزدگان سوریه را در اولویت قرار دادهاند.
این وضعیت سبب شده که روند رسیدگی، پذیرش تقاضا و توجه مقامهای محلی و بینالمللی برای بررسی پرونده پناهجویان ایرانی کندتر از قبل شود؛ روندی که به شدت آنها را ناراضی و ناامیدتر کرده ولی فعلا امکان یا چشماندازی برای تغییر وضعیت به چشم نمیخورد.
اما همه ماجرا این نیست؛ یکی از کارمندان فارسی زبان کمیساریای عالی پناهندگان در ترکیه درباره کندتر شدن روند بررسی پرونده پناهجویان ایرانی به «ایرانوایر» میگوید:«یک مساله مهم این جا است که بسیاری از ایرانیها، آژانس پناهندگان سازمان ملل را با سازمان بینالمللی مهاجرت اشتباه گرفتهاند. من قبول دارم که شرایط ایران سخت و طاقت فرسا است و مشکلات اقتصادی و معیشتی زیادی بر سر راه ایرانیان است اما این دلیل نمیشود که کمیساریای عالی پناهندگان آنها را پناهجو محسوب کند. بسیاری از این افراد با ساختن کیسهای دروغین باعث بدبینی ماموران رسیدگی به پرونده ایرانیان شدهاند. در بسیاری از موارد، بازگشت پناهجویان به ایران سبب دامن زدن به این بدبینی شده است و حتی کسانی که واقعا جانشان در ایران در خطر است هم باید این روند کُند و طولانی را تحمل کنند».
بلاتکلیفی، استرس، تنگناهای مالی و گاه تنهایی فشارهای مضاعفی است که به گفته «مریم هاشمی»، روانشناس ایرانی که خود نیز مهاجرت را تجربه کرده است، به پناهجویان تحمیل میشود:«آنها علاوه بر استرسهای معمول مهاجرت، تنشهای خاص پناهجویان را هم باید تحمل کنند. افرادی که برای مثال، در کشور ترکیه درخواست پناهندگی میدهند حتی نمیتوانند با فرهنگ و زبان کشور دوم ادغام شده و به آن عادت کنند چون کشور ترکیه حکم ایستگاه را برای این افراد دارد. از طرفی، این افراد در چند مرحله باید مصاحبه انجام دهند؛ مصاحبههایی که استرس زیادی به آنها وارد میکند. هیچ تصویر روشنی از آینده ندارند و هیچ نمیدانند باید خود را برای ورود به چه کشوری آماده کنند. این در حالی است که یک مهاجر عادی احتمالا مدتی در خصوص کشوری که میخواهد به آن مهاجرت کند، مطالعه کرده و یا حتی تا حدودی با زبان کشور مورد نظر آشنایی پیدا کرده است.
اگر اضطراب درمان نشود، میتواند منجر به افسردگی شود و میل به خودکشی یکی از اصلیترین و خطرناکترین مراحل افسردگی است.»
فشارهای مالی تحمیل شده به پناهجویان ایرانی ساکن ترکیه که بدون اجازه کار و به اصطلاح با انجام «کار سیاه» گذران زندگی میکنند، بسیاری از آنها را در درمان بیماریهای احتمالی هم ناتوان کرده است. نهادهای وابسته به سازمان ملل نیز خدمات خاصی برای این دسته از بیماران ارایه نمیدهند.
افزایش زمان انتظار برای تعیین کشور ثالث به فهرست مشکلات پناهجویان ایرانی که پرونده آنها در مراحل قانونی پیش میرود، بهانههای کافی برای رقم خوردن حوادث تلخی چون خودکشی پناهجویان را به دست میدهد و این پرونده کماکان باز است.