داستان غمگین فرخنده و دختر زره پوش و باقی قضایای در کابل

حادثه ای که برای فرخنده در کابل رخ داد وابستگی زنجیره وار با آزارهای خیابانی به دختران و زنان در شهرهای گوناگون افعانستان دارد. علل این اوضاع نیاز به بررسی عمیق جامعه شناسی دارد.
به گزارش پناهنده نیوز، کشته شدن وحشیانه “فرخنده” دختر افغان طی روز روشن در کابل پایتخت افغانستان، سوالات فراوانی را درباره وضعیت اجتماعی و فرهنگی این کشور پیش کشیده است. پس از شوک ناشی از این کشتار بسیار تکان دهنده، حالا سوالاتی درباره موقعیت زنان افغان و نقش روحانیان و امامان مساجد در افغانستان مطرح شده که محتوای همه آنها در کل یکی است. خلاصه همه سوالات این می باشد که آیا مشکل اصلی افغانستان طالبان مسلح در نقاط دورافتاده هستند یا تفکر طالبانی در مغز بخشی از جامعه افغان به ویژه مردان؟
یکی از مواردی که در این رابطه به آن اشاره می شود مسئله حضور زنان در خیابانها و اماکن عمومی و برخورد مردها با آنها می باشد. بسیاری می گویند اگر در مواقعی از روز رفتار عده ای از مردها در خیابانهای کابل با زنان را دیده باشید، هرگز از واقعه ای نظیر آنچه برای فرخنده در آن شهر اتفاق افتاد تعجب نمی کردید!
رفتار ناشایست برخی از مردان با زنان در خیابان البته مخصوص کابل و افغانستان نیست. در شهر نیویورک و لس آنجلس هم می توان نمونه هائی از آن را دید. در تهران هم نمی شود از خیابان عبور کرد و شاهد رفتارهائی از این دست نبود. در اسلام آباد و کراچی نیز چنین است. اما در افغانستان و به ویژه در کابل طوری شده که بسیاری از مردان جوان و حتی میانسال و مسن، گوئی حقوقی برای خود در زمینه زن آزاری در خیابانها قائلند و آن را نشانه ای از مردانگی می دانند و به آن فخر می کنند!
به نقل از تارنمای خط صلح، حساسیت بیش از حد مردان در جوامع بستهای مانند افغانستان نسبت به زنان که معمولا از یک نوع عقدهی حقارت جنسی ناشی میشود، باعث بسا درد سر ها برای زنان میگردد. گشت و گذار زنان در خیابانهای شهر، به علت آزارهای جنسی از سوی مردان، به شدت دچار مشکل است. ترس از آزار و اذیتهای خیابانی که از یک متلک ساده تا فحشهای رکیک، و از تماس کردنها تا تجاوزات جنسی، همه را در برمیگیرد، جرات و حوصلهی بیرون شدن از خانه را از زنان میگیرد.
بنا بر شیوههای غیر منطقی پرورش در اجتماع افغانستان، تابوهای سنتی، باورهای خرافاتی و برداشت حربهای از دین، جای زن همواره در چاردیواری خانه تعیین گردیده است و فضای باز و محیط شهری بیرون از خانه، عملاً به مردان سپرده شده است و با این رویکرد هر مردی به خودش حق میدهد یکهتاز میدانهای شهر باشد و از رساندن هیچگونه آزار و اذیتی به زنان خودداری نکند.
اما زنان نسل جدید که زهر این همه خشونت را از کودکی چشیدهاند و اکنون محیط اطراف شان را به خوبی زیر نظر دارند، برای بازی کردن نقش واقعی شان در اجتماع، پا به میدان مبارزه میگذارند و از هر راه ممکن در مقابل این یکهتازی قدعلم میکنند.
چندی قبل بانوی افغان در کابل اقدام به حرکت نمادینی کرد که سبب واکنشهای زیادی در میان مردم و شبکههای اجتماعی شد. کبرا خادمی، بانوی هنرمند در رشتهی هنر اجرا (performance art)، با پوشیدن زره آهنی و ظاهر شدن در یکی از مکانهای عمومی و پر جنب و جوش شهر کابل اعتراضاش را در برابر آزار خیابانی اعلام کرد.
او در مورد چرایی این اجرایش به خط صلح میگوید: “هدف از این اجرا، آغاز بحثی در مورد آزار خیابانی در بین مردم و شبکههای اجتماعی بود و اینکه از یاد نبرند که چیزی به نام آزار خیابانی وجود دارد. این یک حرکت نمادین و ساخته و پرداختهی ذهن خودم به عنوان یک زن افغانستانی است، که از آوان کودکی مورد آزار و اذیت های جنسی قرار گرفته و همواره در خطر زندگی میکند.”
این حرکت اعتراض آمیز که در یکی از مکانهای پرجمعیت شهر کابل در حدود ۱۰ دقیقه اجرا شد، با واکنشها و عکس العملهای زیادی مواجه گردید.
مینا رضایی یکی از دوستان کبرا خادمی که در جریان اجرای نمایش، او را همراهی میکرد نیز به ما میگوید: “ما به تماشای حرکت کبرا رفته بودیم و او را همراهی میکردیم. او پل کوته سنگی را تا آخر، در ظرف ده دقیقه پیمود و درین جریان عدهای جیغ میکشیدند که این چه طرز پوشش است، آیا تو نمیشرمی؟ عدهای سنگ پرتاب میکردند و از عقب اش میدویدند و او همچنان سرعت اش را بیشتر میکرد و ادامه میداد.”
کبرا خادمی مثل هزاران دختر افغان، از آزارهای خیابانی که در طول زندگی اش از کودکی تاکنون متحمل شده است، روایتهایی دارد. خادمی به یاد میآورد که چگونه از کودکی شاهد آزارهای خیابانی بوده و آرزوی آهنین پوشیدن را برای در امان بودن از این آزارها داشته است. او میگوید: ” نخستین بار هنگامی که چهار یا پنج سال داشتم روزی در خیابان مردی به بدنم تماس کرد و من فقط سکوت کردم و این پرسش در ذهنم ایجاد شد که چرا؟ همان زمان با خود اندیشیدم که کاش لباس زیرپوشم آهنی میبود…”
خادمی ادامه میدهد: “این حرکت در جریان زندگی ام تاکنون بارها تکرار شده و من عکسالعملهای متفاوتی نشان دادم؛ مثلاً یکبار هنگامی که مردی به بدنم تماس کرد، جیغ بلندی کشیدم که مردم اطرافم همه به طرفم برگشتند و ملامتم کردند که چرا چنین صدایی کشیدم، در حالیکه هیچکس توجهی به مرد اذیت کننده نشان نداد و بارهای دیگر همین طور… که هر بار پرسش من بزرگ و بزرگتر میشد و در نهایت تصمیم گرفتم با پوشیدن لباس آهنی، به این وضعیت اعتراض کنم و به کمک یک حلبی ساز، زره آهنی درست کردم.”
مینا رضایی فعال حقوق زن در کابل با ابراز نگرانی از اوضاع زنان در افغانستان میگوید که اعتراض کبرا خادمی متفاوت بود و به همین سبب واکنشهایی را در جامعه به همراه داشت.
به گفتهی خانم رضایی، پس از انجام این حرکت، که توجه رسانهها و شبکههای داخلی و بین الملی را به خود جلب کرد، تهدیدها و واکنشهای زیادی علیه خادمی آغاز شدند. عدهای از طریق فیسبوک، ایمیل و تلفن و عدهای هم مستقیماَ او را مورد سرزنش و تنبیه قرار دادهاند.
خانم رضایی میگوید: “جامعهی افغانستان قابلیت هضم چنین اعتراضهایی را ندارد، اما این حرکتها آغاز یک تغییر تدریجی میتواند باشد.”
در عین حال کبرا خادمی نیز، با وجودی که از صحبت با رسانهها و گشت و گذار در بیرون از خانه در هراس است به میگوید: “هنوز باور مند هستم که هر حرکت اعتراض آمیز، دیوارهای ساختار تبعیض گرا را هرچند هم که آهنین باشد، به نحوی از انحا خواهد لرزاند.”