تصمیم یک ایرانی موفق مقیم خارج از ایران برای بازگشت به کشور

امیر حسین جهانشاهی یکی از تعداد بسیار محدود ایرانی تبارهای موفق مقیم اروپا می باشد که به آینده ایران با وجود همه سوابق تاریک در سه دهه اخیر امیدوار است.
پناهنده نیوز – در فهرست کسانی که پس از انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری تصمیم به بازگشت به کشور گرفته اند، شاید اسمی که از همه عجیب تر به نظر می رسد نام “امیر حسین جهانشاهی” باشد. عجیب از این نظر که او سالیان طولانی است که در خارج از ایران به سر می برد. کارآفرینی قوی و موفق با زندگی مرفه می باشد. از همه مهم تر این که او رهبری یک گروه سیاسی از مخالفان حکومت ایران در خارج را به عهده دارد که تا قبل از انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری اسلامی روش براندازی حکومت به هروسیله ممکن را برگزیده بود. وزارت اطلاعات دولت احمدی نژاد با تبلیغات زیاد مدعی بود که چند عملیات موفق اطلاعاتی برای نفوذ و بر هم زدن تشکیلات او انجام داده است.
بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته در ایران و برنده شدن “حسن روحانی” با کمک نیروهای اصلاح طلب و اعتدالگرای درون نظام، عده ای از ایرانیان مقیم خارج کشور با عناوین محتلف مطرح کردند که تصمیم به بازگشت دارند. اکثر آنها می گفتند که با رفتن محمود احمدی نژاد و دولت او، شرایط مناسب برای بازگشت به کشور و کار در آنجا با وجود همه موانع و سختی ها باردیگر فراهم شده است.
در بین کسانی که تصمیم به بازگشت داشتند، بیشتر اسامی افرادی به چشم می خورد که پس از درگیریهای انتخاباتی سال هشتاد و هشت و راه افتادن جنبش سبز از ایران خارج شده بودند و هنوز در آنجا ریشه محکمی نداشتند. از این افراد برخی همچنان پس از یک سال در خارج ایران هستند. برخی از تصمیم خود منصرف شده اند و تعداد انگشت شماری نیز بازگشتند. البته این گروه آخر با استقبال چندان خوبی از سوی حکومت روبرو نشدند.
اما کسانی که جهانشاهی را می شناسند و با زندگی او از دور و نزدیک آشنا هستند می دانند که وقتی او چیزی را می گوید، خوب می داند معنی آن چیست و حساب نشده حرفی نمی زند یا تصمیمی نمی گیرد. بنابراین قرار گرفتن نام این مهاجر ایرانی موفق در بین طالبین بازگشت به کشور هرکسی را به تفکر جدی درباره این مسئله وامی دارد.
برای کسانی که امیر حسین جهانشاهی را نمی شناسند هم این اعلام تصمیم بازگشت معمائی شده است. چرا یک ایرانی مهاجر قدیمی که همه امکانات در دنیای غرب برایش فراهم می باشد و بسیاری از درها به رویش گشوده شده است می خواهد پس از این همه سال و در این شرایط به ایران برگرد؟ خواست او چیست؟ برای پاسخ به این سوالات بهتر است ببینیم او کیست و چه می گوید.
جهانشاهی کیست؟
امیر حسین جهانشاهی پنجاه و چهارساله است و در فرانسه زندگی می کند. او فرزند غلامحسین جهانشاهی وزیر امور اقتصاد و دارائی ایران در دولت اسدالله علم (در اوایل دهه چهل شمسی) می باشد. خانواده جهانشاهی از عشایر ایل بزرگ “قرقویونلو” هستند که سالها در شمال ایران و اطراف منطقه گرگان (استرآباد سابق) زندگی می کردند و برای بیش از دو قرن نقش عمده ای در سیاست و حکومت ایران بازی کردند. اکنون بخش هایی از این طایفه در آذربایجان ایران و کشورهای آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، ترکیه و عراق ساکن می باشند.
نسب او از سمت مادری به شیخ خزعل حاکم خوزستان در عهد قاجار میرسد. به نظر می رسد که سخت کوشی و بلند پروازی عشایری در شخصیت او تاثیر قابل توجهی به جا گذاشته است. جهانشاهی تحصیلات خود را در رشته اقتصاد در فرانسه به پایان رسانده و تا سال ۱۳۶۵ به عنوان مشاور امور مالی در آن کشور اشتغال داشته است.
از آن پس، به عنوان یک سرمایه گذار در کارهای بزرگ ساختمانی در پاریس، مادرید و بارسلونا شرکت نمود و سپس به عنوان یک سرمایه گذار عمده و موفق در شرکتهای متعدد و معتبر بین المللی در عرصه رسانه و ارتباطات به فعالیت خود ادامه داده است.
موج سبز
بنا بر آنچه که در تارنمای “خبرگزاری موج سبز” نوشته شده، علاقمندی امیر حسین جهانشاهی به حضور مستقیم و فعال در مسائل سیاسی، پس از حادثه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ در نیویورک بیشتر شد و در دسامبر سال ۲۰۰۱، اولین کتاب وی با عنوان “در هم شکستن استبداد سوم” منتشر گردید که در آن، اسلام بنیادگرا و افراطی امروزی را بزرگ ترین خطری نامید که از دوران آلمان نازی تاکنون تمدن مدرن بشری، قوانین بین المللی و ثبات جهانی را با تهدید روبرو ساخته است.
جهانشاهی به انتشار یک سری مقالات در رسانه های عمده فرانسه پرداخت و در آنها نسبت به تهدیدی که از جانب رژیم واپس گرای مذهبی اسلامی در ایران متوجه جهان آزاد است، هشدار داد. بعد چند کتاب دیگر نیز منتشر کرد. از جمله کتاب “هیتلر ایرانی- پایان دیکتاوری احمدی نژاد” که در شهریور ماه ۱۳۸۸ (سپتامبر۲۰۰۹) منتشر گردید. مدت کوتاهی پس از آن او برنامه مبارزاتی خود علیه دیکتاتوری را اعلام نمود و از همه مخالفان و ناراضیان بیرون و درون حکومت خواست تا علیه نظام حاکم متحد شوند.
این پایه تشکیلاتی شد که بعدا “موج سبز” نام گرفت. یکی از مهمترین اهادف اعلام شده این سازمان سیاسی تامین پشتبانی مالی و لجستیکی لازم برای همه شبکه های مبارزاتی در درون کشور بود.به دنبال آن در سالهای بعد تعدادی از مبارزان سیاسی و مخالفان نامدار و غیر سرشناس و عده ای از نیروهای دمکراسی خواه ایرانی در داخل و خارج کشور تحت حمایتهای گوناگون این سازمان قرار گرفتند. این گروه سیاسی در تیرماه ۱۳۸۹ برنامه ای با عنوان “اداره امور کشور در دوران حکومت موقت” را منتشر نمود که درباره آن بحثهای زیادی در داخل حکومت و اپوزوسیون به راه افتاد.
رهبر موج سبز چه می گوید؟
امیر حسین جهانشاهی همواره تاکید دارد که موج سبز یک حزب سیاسی نیست؛ بلکه چتری است برای هماهنگی فعالیتهای مبارزاتی تمام نیروهای ملی که در داخل کشور برای نهادینه کردن دموکراسی، عدالت اجتماعی و توسعه و آبادانی کشور قدم به پیش نهادهاند. مطابق نظر او مبارزه رهائی بخش ملزم نیست همواره از یک الگوی ثابت پیروی کند.
بر اساس همین طرز تفکر موج سبزی ها پس از انتخاب روحانی به عنوان رئیس جمهور اسلامی مشی خود را برای مدتی که به گفته خودشان نامحدود نیست تغییر دادند. به گمان آنها گفتمان دولت جمهوری اسلامی حالا از منطق هیتلرى به منطق دیپلماتیک دگرگون شده است.
با همین استدلال و با توجه به تحولات سیاسی منطقه، در کنار مطالبه وسیع مردمی برای به گردش درآمدن چرخ اقتصاد و معیشت زندگیشان، موج سبز در پیامی که از سوی امیرحسین جهانشاهی در تاریخ ۵ مهرماه ۱۳۹۲(۲۷ سپتامبر ۲۰۱۳) در شبکه تلویزیونی آن سازمان به نام “رها” و روزنامه بین المللی هرالد تریبون منتشر شد، اعلام کرد که در شرایط جدید به طور یکجانبه “براندازی” را معلق میکند و امکانات خود را در این مدت صرف تلاش برای ایجاد یگانگی و هماهنگی برای رسیدن به “آشتی ملی” مینماید.
به نقل از ارگانهای رسانه ای موج سبز؛ این آشتی میان طیفهای مختلفی است که به دنبال ایرانی پیشرو و مترقی هستند و همچنین نیروهائی که در درون سیستم حکومتی به این نتیجه رسیدهاند و معتقدند سرنوشت مملکت باید به سوی آیندهای دیگر هدایت شود.
آشتی ملی
جهانشاهی در یک گزارش تصویری که چندی قبل از تلویزیون رها پخش شد به تبئین نظریه “آشتی ملی” پرداخت و بنیادهای فکری این روش جدید مبارزاتی موج سبز را شرح داد. او معتقد است که اگر روحانی شکست بخورد، راههای باقیمانده همه برای مردم هزینه های سنگین دارد چون در آن صورت راههای موجود یا انقلاب است، یا جنگ داخلی و یا حمله خارجی.
به نظر او در حال حاضر تنها راهی که کشور نجات پیدا می کند آشتی ملی است و لازمه آن بازسازی و توسعه اقتصادی می باشد. در واقع توسعه اقتصادی توشه راه او در راه آشتی ملی است. از این منظر اگر در ایران بنیادهای اقتصادی قوی به وجود نیاید هرگز شرایط اجتماعی مطلوب به وجود نخواهد آمد.
{youtube}b2naZnAmi-I{/youtube}
جهانشاهی پیش زمینه هر تحول دمکراتیک ریشه داری در ایران را ایجاد یک طبقه متوسط قوی می داند. به باور او وظیفه جامعه مدنی ایجاد شرایطی است که بتواند جامعه را به اهداف والای خود برساند و چون بدون رشد طبقه متوسط چنین چیزی ممکن نیست، در حال حاضر وظیفه جامعه مدنی کمک به رشد این طبقه است که این مهم نیز جز از طریق رشد اقتصادی کشور ممکن نیست.
او می گوید به همین دلایل می خواهد بدون گرفتن هیچ تضمینی به ایران برگردد و فکر می کند که با توجه به سوابق کاری و تجارب عملی و آشنائیش با امکانات مالی و شبکه های جهانی سرمایه می تواند سرمایه های خارجی را به ایران برگرداند و تجربه موفق خود در تجارت را به همه هموطنانش منتقل کند.
در هر صورت او اکنون یکی از تعداد بسیار محدود ایرانی تبارهای موفق مقیم اروپا می باشد که به آینده ایران با وجود همه سوابق تاریک در سه دهه اخیر امیدوار است. از این رو می باشد که تعدادی از مهاجران، پناهندگان و پناهجویانی که در خارج ایران هستند ادامه کار او را دنبال میکنند. شاید موفقیت یا عدم موفقیت او در آینده آنان و تصمیم گیری برای ماندن یا برگشتن بی تاثیر نباشد.