بیانیه هسته ای لوزان تا چه اندازه و برای چه کسانی جای خوشحالی و تبریک دارد؟

بهتر است ملت ایران بروند و مفاد این توافق نامه را خوب بخوانند تا بفهمند نباید توقعات بیش از حد درباره نتایج آن داشته باشند.
افسر خلبان بهزاد معصومی
واضح است که در فروردین ماه سال جاری پس از هشت روز مذاکره دور نهائی بین هیئت نمایندگی جمهوری اسلامی به ریاست وزیر امورخارجه و دیپلماتهای شش قدرت اصلی جهان (پنج عضو دائم شورای امنیت و آلمان) در لوزان سوئیس، توافقی سیاسی حاصل شده که چندان هم دور از انتظار نبود.
اما متن این توافق هرچه باشد، قطعا آن را برای ملت ایران نمی توان یک پیروزی خواند. در این توافق جمهوری اسلامی حقوق ملت ایران را تقدیم کرده تا برای خود حاشیه امن درست کند. شخص آقای علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی با بزرگ کردن و تبلیغات راه انداختن روی برنامه هسته ای مسئله دارش و سیاسی و حساس نمودن آن، این مورد را نیز مانند سایر موارد به یک برگه بازنده برای ایرانیان تبدیل کرد و سوزاند. اکنون نیز ایشان با موضع گیریهای دو پهلو، هر روز حرف تازه ای می زند تا ملت را نسبت به حقیقت گمراه کند و مسئولیت این خبط را از گردن خویش بردارد.
جالب اینجاست که آنقدر نظر مردم در مورد برنامه هسته ای جنجال برانگیز به وضوح با نظر سران حکوت جمهوری اسلامی و ولی فقیه زاویه داشت که حتی کورترین چشمها نیز آن را به عیان دیدند. به همین دلیل مردم جان به لب رسیده و مخالف سیاستهای نابخردانه جمهوری اسلامی و راس آن، به منظور نشان دادن نارضایتیشان، برای یک بیانیه که هنوز تعهد و امضائی هم پای آن نیست و به قول قدیمی ها نه به داراست و نه به بار، آن قدر ابراز خوشحالی کردند که بیا و بنگر.
مردم که فقط می خواهند به هر طریق ممکن اعتراض خود را نشان دهند، گفتند؛ گور پدر متن نهائی و آنچه بر سرمان آورده اند. قاچ زین ولی فقیه را بچسب که سنگ روی یخ شد و عاقبت زیر بار سرکشیدن جام زهری رفت که ملت در پیش رویش گذاشتند.
اما آن طرف ماجرا دولت باراک حسین اوبامای دمکرات در آمریکا بود که مانند دوره سلفش ” دولت جیمی کارتر” دست به گردن روحانیت شیعه ایران انداخت و خود را به سادگی و نفهمی زد تا اموراتش بگذرد. به قول یک نفر: «این هم از طنزهای تلخ روزگار است که انقلاب اسلامی در زیر گوش دموکراتها در زمان ریاست جمهور کارتر تاسیس شد و حالا بازهم زیر گوش دموکراتها در زمان اوباما میرود که خود را تثبیت کند.»
در هر صورت دیدن خوشحالی مردم برای هر ایرانی دلسوزی خوشحال کننده است. هرچند خوشحالی ملت هیچ دلیل مشخصی هم نداشته باشد، فقط همین قدر که در برابر دیکتاتور حس پیروزی بکنند و برای زدن در دهان دلاوران و دلواپسان هسته ای قری در کمر خود بچرخانند، بازهم خداوند را شاکریم.
اما ملت چندان به برداشتن تحریمها نباید دلخوش کنند. یک دلیل دیگر خوشحالی ملت این است که گمان می کنند با بسته شدن چنین قراردادی چنانکه حسن روحانی گفت؛ کمر تحریمها شکسته خواهد شد و به طبع آن اقتصاد کشور از حالت رکود و انزوا خارج می گردد. همین بود که در عکسها دیدیم که بازار نمایش ارزهای خارجی دلار و پوند و یورو در دست شادی کنندگان بسیار گرم بود.
نه از بیانیه مشترک لوزان به وضوح چنین چیزی برمی آید که قرار باشد تحریمها در یک بازه زمانی کوچک برداشته شود و نه در جبین اقتصاد ورشکسته ای که جمهوری اسلامی با مدیریت فاسد و ناصحیح برای ایران ساخته، نور رستگاری دیده می شود.
مطابق همین بیانیه مشترک که به قول خامنه ای هنوز هیچ چیز آن قطعی نیست، برداشتن عمدهٔ تحریمها در یک بازه زمانی ده تا پانزدهساله، آن هم فقط در صورت تمکین کامل جمهوری اسلامی به توافقنامهٔ نا نوشته و امضا نشده انجام میشود.
به نظر می رسد که اثر فوری برداشتن تحریمها، تازه اگر برداشته بشوند، بهبود اوضاع اقتصادی مردم نیست. حداکثر این خواهد بود که مطالبات معوقه رزمندگان حزب الله لبنان و کارکنان کاخ ریاست جمهوری بشار اسد و فوق العاده جنگی شبه نظامیان شیعه عراق، انصارالله حوثی یمن، جهاد اسلامی غزه و بدهی های اتمی به روسیه سریعتر پرداخت شو ند تا دعای این نانخورهای ملت ایران برای جان رهبر دوباره سر به عرش رساند. غیر از این دورنمای امید بخشی در اقتصاد ویران مملکت چندان متصور نیست. مگر این که عصای معجزه گری بر زمین گرم بخورد و نشدنی را به شدنی تبدیل کند.
البته تمام کسانی که روزها اول پس از انتشار بیانیه لوزان سخت نگران تثبیت جمهوری اسلامی بودند، کم کم با نگریستن دقیقتر و تفکر عمیق تر بیانیه مشترک متوجه شدند که چه کلاه گشادی بر سر ملت ایران رفته است. آن چه در این تفاهم نامه به آن اشاره شده، چنان عقب نشینی خفت باری از شعارهای چند ساله حکومت درباره حق مسلم هسته ای می باشد که هیچوقت در طی صد سال گذشته چنین عقب نشینی مفتضحانه ای را از هیچکس دیگر سراغ نداریم.
به هر حال خیمه شب بازی مذاکرات هسته ای و تبلیغاتی که درباره آن راه انداخته اند نیز روزی به پایان خواهد رسید. بهتر است ملت ایران بروند و مفاد این بیانیه یا تفاهم نامه یا قرار داد را خوب بخوانند تا پی به عمق فاجعه ای ببرند که رهبر محترم جمهوری اسلامی و تیم او در طی دوازده سال گذشته برای یک رویای بچه گانه در حد رویاهای رهبر کودک صفت کره شمالی، بر سرشان آورده اند.
بیانیه هسته ای لوزان اگر به یک توافق نهائی منجر شود؛ جای خوشحالی و تبریک دارد برای ملتی که بار دیگر نشان دادند دیکتاتوری با همه ابهتی که تلاش دارد نمایش دهد، چقدر ضعیف و پوشالی و بی مایه و سست پایه و در مقابل خارجی ناتوان است. اما جای خوشحالی و تبریک ندارد برای نخبگان جامعه ایران که می دانند عمق فاجعه ای که رهبر جمهوری اسلامی با نام حق هسته ای به مردم تحمیل کرد و این توافق حاصل آن تا به کجاست.
علاوه بر آن، جای خوشحالی و تبریک دارد برای باراک اوباما و تیم سیاسی ناموفقش که هرچه بی سیاستی و ناتوانی در حل بقیه مسائل بین المللی داشتند، بر سر توافق با عقب مانده های جمهوری اسلامی آن را جبران کردند تا فردای تاریخ در ظاهر بتوانند ادعا کنند کار مثبتی هم انجام داده اند. ولی جای خوشحالی و تبریک ندارد برای مردم آمریکا و جهان و منطقه که فرصت طلائی مهار ملایان متحجر و خطرناک و ضد بشری جمهوری اسلامی را تا نوبت بعدی، بار دیگر از دست دادند.