زنان

پناهجویی، تشدید بی‌اعتمادی و مشکلات زناشویی

عمده مشکلات زنان پناهنده در کشوری مانند ترکیه و در دوران پناهندگی، از نگاه زنان دیگر، بیشتر مشکلات و نیازهای مالی است.قطع ارتباط با فامیل و دوستان، همچنین مشکلات بچه ها نیز برای زنان بسیار مهم هستند.

 

مهسا صارمی
این گزارش بخشی از مجموعه خاطرات شفاهی شماری از زنان در دوران پناهجویی‌شان است.آنها در گفت‌وگو با رادیو زمانه درباره مشکلات خود و میزان امنیت و امکاناتی سخن گفته‌اند که در کشورهای مختلف پناهجوپذیر داشته‌اند.
در این گزارش زهره، زن روزنامه‌نگار از تجربیات دوران پناهجویی‌اش برای ما گفته است. زهره و همسرش هر دو خبرنگار هستند. همسر زهره پس از دهمین انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸به دلیل فعالیت در ستاد میرحسین موسوی، یکی از نامزدهای ریاست جمهوری، بازداشت و زندانی می‌شود وپس از مدتی با سپردن سند منزل‌شان به عنوان وثیقه، از زندان آزاد می‌شود. او پس از آزادی موقت، به ترکیه مهاجرت می‌کند و پس از یک‌ماه زهره و فرزندشان نیز به او ملحق می‌شوند.

دختر خردسال آنها به دلیل مشکلات پیش آمده برای پدرش، بارها دچار تشنج شده و تحت نظر پزشک است. آنها هم اکنون در ترکیه زندگی می‌کنند و منتظر مراحل انتقال به کشور سوم و آغاز زندگی در کشوری دیگر هستند.

زهره از مهاجرت، مشکلات زندگی در کشور جدید و از درگیری‌های عاطفی، ضربه‌ها و زخم‌های روحی‌اش برای ما می‌گوید: «ما هم مانند بسیاری از ایرانیان، که به دلیل مشکلات امنیتی ایران را ترک کرده‌اند، مجبور به کوچ اجباری از ایران شدیم. من و همسرم هر دو خبرنگار هستیم. من در یک خبرگزاری کار می‌کردم و همسرم در یکی از سایت‌های خبری و شماری از روزنامه‌های تهران. همسرم به دلیل فعالیت‌ در ستاد میرحسین موسوی و یک‌سری از افشاگری‌هایی که داشت، بازداشت شد و به زندان رفت. با اینکه ما سند منزل‌مان را به عنوان وثیقه سپرده بودیم، اما با این حال ماموران اطلاعات بارها به دنبالش آمدند و پس از آن ما به سرعت کارهای‌مان را انجام دادیم و عزم مهاجرت کردیم. همسرم زودتر از ایران خارج شد و پس از یک‌ماه من به همراه دختر دوساله‌ام به ترکیه آمدم. در ابتدا افسردگی و هضم نکردن شرایط امروز برایم وجود داشت. من، کسی بودم که اطرافم پر از آشنا، همکار و فامیل بود، حالا باید در جایی دور از آنها به همراه همسر و دخترم که هنوز شیرخواره بود، به تنهایی زندگی می‌کردم. هم‌چنین پس از رفتن همسرم به سختی اندکی از وسایل منزل‌مان را فروختم و چیزی که نیاز داشتیم را به دشواری همراه خودم تا ترکیه و فرودگاه آنکارا بردم.

این مشکلات بماند؛ اما در کل احساس خوبی ندارم. کسانی که می‌شناختم کمتر با من تماس می‌گیرند و عده‌ای جواب ای‌میل‌هایم را نمی‌دهند. برای من که پدر و مادرم هردو فوت کرده‌اند و سر زدن به مزارشان برای من دلخوشی و تسکینی بود، این روزها دردناک است. از دست دادن این‌ها برای من مهم بود و هست. هنوز پس از گذشت چندین‌ماه نمی‌توانم یادشان را فراموش کنم.
همه این‌ها سخت است، اما با بچه خیلی سخت‌تر است.دخترم به دلیل مشکلات پدرش چندین‌بار دچار تشنج شده است و از یک سال پیش داروهای تشنج مصرف می‌کند. ما هنوز در این شهری که هستیم، نتوانسته‌ایم او را به بیمارستانی که دستگاه نوار مغزی دارد، منتقل کنیم. پس از یک سال باید دوباره چک‌آپ شود و مشخص شود که قرص‌هایش باید تغییر کند یا خیر.»

ما کجا احساس امنیت می‌کنیم؟

زهره در ترکیه چندان احساس امنیت نمی‌کند و همین او را آزار می‌دهد. او می‌گوید: «ما دوبار به مشکل برخوردیم تا حدی که من حس می‌کنم در این خانه شبی را نمی‌توانم به تنهایی سر کنم. دوبار برای همسرم مشکل پیش آمد. یک‌بار از پنجره اتاقش قطعه‌ای از یک بلوک سنگی به داخل پرتاب کردند که اگر همسرم زیر پنجره بود و با آن برخورد می‌کرد، قطعاً امروز زنده نبود. اخیراً نیز دو، سه نفری با نقاب و صورت‌های پوشیده، می‌خواستند به اصرار از تراس وارد آشپزخانه شوند که همسرم سریعاً با اسپری فلفل آنها را از خانه دور کرد. این‌ها همه مشکلاتی است که برای ما پیش می‌آید. من که با هزار امید و آرزو به این شهر آمدم و احساس می‌کردم که حداقل اینجا امنیت دارم و استرس بازداشت همسرم را ندارم. به هر حال همه این‌ها قطره‌ای از مشکلاتی است که ما داریم.»

زهره عمده مشکلات زنان پناهنده در ترکیه را مشکلات و نیازهای مالی می‌داند. او در مورد سختی‌های مهاجرت می‌گوید: «عمده مشکلات زنان پناهنده در کشوری مانند ترکیه و در دوران پناهندگی، از نگاه زنان دیگری که من می‌شناسم، بیشتر مشکلات و نیازهای مالی است. من خانواده‌هایی را دیده‌ام که سه سال است در ترکیه هستند، پرونده‌شان نیز به مشکل خورده و دیگر خانواده‌های ایرانی به آن‌ها کمک می‌کنند. پس مشکلات مالی در رتبه اول مشکلات خانواده قرار دارد و بخصوص برای زنان ایرانی. بسیاری از زنان ایرانی‌ای که می‌شناسم در این شهر به سختی کار می‌کنند. اگر بتوانند دست و پا شکسته ترکی صحبت کنند، در آرایشگاه‌ها یا عکاسی کار می‌کنند، اما یادگیری زبان ترکی برای همه مقدور نیست، تا بتوانند گلیم‎‌شان را از آب درآورند.»

بحران عاطفی و زندگی در مهاجرت

زهره، بهبحران عصبی و خلأ عاطفی میان زوج‌های ایرانی در مهاجرت اشاره و اضافه می‌کند: «اکثر زوج‌های ایرانی، پس از مهاجرت و زندگی در اینجا، به دلایل مختلف با هم درگیر می‌شوند. درگیری عاطفی و درگیری‌های لفظی؛ زیرا هیچکدام قادر به هضم شرایط موجود نیستند تا با آن سازگار شوند و به هر طریقی و پیرامون هر مشکلی با هم بحث و جدل می‌کنند. یکی از این مشکلات، می‌تواند مشکلات مادی و اقتصادی باشد زیرا هزینه‌های اینجا نسبت به هزینه‌های ایران بالاتر است و برای کسی که با دست پر از ایران خارج نشده باشد، واقعاً شرایط زندگی سخت خواهد بود.»

دور شدن از خانواده، نیازهای مالی، عدم امنیت، پیدا نکردن دوستان دلخواه و مهم‌تر از همه بلاتکلیفی و سردرگمی از مشکلات مدید پس از مهاجرت است که خواه و ناخواه بر زندگی بسیاری از زنان و مردان مهاجر تاثیر می‌گذارد.

احساس تنهایی، عدم امنیت و نگرانی همواره در زندگی زهره و در دوران پناهجویی‌اش وجود داشته است. برقراری ارتباط در کشور دیگر و با مردمانی ناآشنا برای زهره کمی دشوار است. او از تاثیر فاصله و مهاجرت در رابطه با دوستانش می‌گوید:»مشکلات من بیشتر روحی و عاطفی‌اند. افراد و دوستانی که می‌شناختم، حتی آن‌هایی که رابطه نزدیکی با هم داشتیم، وقتی خبردار می‌شوند که من از ایران خارج شده و پناهنده شده‌ام، نگاه‌شان در مورد من و زندگی‌ام تغییر می‌کند و ارتباطات گذشته‌شان را با من قطع می‌کنند. البته من به آن‌ها حق می‌دهم، شاید به‌خاطر شرایط امروز ایران باشد. به دلیل شرایط ایجاد شده، اکثراً ترس دارند و حوزه و حاشیه امنیتی‌شان را حفظ می‌کنند و اجازه نمی‌دهند کسانی مثل ما (پناهنده های سیاسی) بخواهد موقعیت‌شان را خدشه‌دار کنند. باید به آنها حق داد اگرچه سخت است وقتی با کسی تماس می‌گیری و برایشان ای‌میل می‌فرستی، یا جوابت را نمی‌دهند و یا کم‌محلی می‌کنند. اینجا، جایی است که روحیه انسان واقعاً خرد می‌شود.

از طرف دیگر، نگاه برخی ترک‌ها به ایرانی‌ها خیلی نگاه مثبتی نیست. آذری‌ها و ترک‌زبانانی که از ایران به اینجا می‌آیند راحت‌تر می‌توانند خودشان را با ترک‌های اینجا هماهنگ کنند، اما برقراری ارتباط برای فارسی‌زبانان سخت‌تر خواهد بود. گاهی خوبی‌ها و مهربانی‌هایی نیز از سوی ترک‌ها می‌بینیم که دلگرم کننده است.»

مهاجرت و زندگی در ترکیه بر روحیه و شخصیت فرزند زهره نیز بی‌تاثیر نبوده است. زهره نگرانی‌های مادرانه‌اش را این‌چنین شرح می‌دهد: «کودکان اینجا هم‌بازی ندارند. دختر من در تهران به مهدکودک می‌رفت و با کودکان همسایه در ارتباط بود و زمانی که من به سرکار می‌رفتم، دخترم را به همسایه می‌سپردم. اما اینجا جز معدود دوستانی که به ما سر می‌زنند، دوست و هم‌بازی دیگری ندارد. همه دوستان‌مان را خاله و عموهای خودش می‌داند و این مسئله بسیار ناراحت کننده است. چون زمانی که به ترکیه آمده بود، خیلی کوچک و کم‌سن و سال‌تر بود. او خاله‌ها و عموهایش را فراموش کرده است و هیچ تصویری از آنها در ذهنش نمانده است. دوستان‌مان را خاله و عموهای خودش می‌داند و این قضیه بر روحیه‌اش تاثیر گذاشته است. وقتی کسی از دوستان‌مان به کشور دیگری می‌رود، همواره سراغ‌شان را می‌گیرد و دلتنگ آنها می‌شود. همه این مسائل در طولانی‌مدت بر روحیه و شخصیت‌اش تاثیر می‌گذارند. او اخیراً شب‌ها خیلی بی‌قراری می‌کند و من اطمینان دارم که این مسئله هم به دلیل تنهایی‌هایش است زیرا دوستانی که پیشتر می‌شناختیم از اینجا رفته‌اند. ما تنهایی‌مان را با فیس‌بوک پر می‌کنیم، با کار کردن، مطلب نوشتن، مقاله نوشتن و کارهایی از این قبیل، اما بچه‌ها چه گناهی کرده‌اند؟ نزدیک پاییز هم که می‌شود، رفتن به پارک کار درستی نیست. چون هوای اینجا خیلی زود رو به سردی می‌رود و بارندگی زیاد بچه‌ها را خانه‌نشین می‌کند.»

دور شدن از خانواده، نیازهای مالی، عدم امنیت، پیدا نکردن دوستان دلخواه و مهم‌تر از همه بلاتکلیفی و سردرگمی از مشکلات مدید پس از مهاجرت است که خواه و ناخواه بر زندگی بسیاری از زنان و مردان مهاجر تاثیر می‌گذارد. بسیاری از پناهجویان پس از انتقال به کشور سوم هم‌چنان با مشکلات و زخم‌های روحی دست و پنجه نرم می‌کنند و تحت نظر مشاوران و روانشناسان قرار می‌گیرند.

چقدر زمان کافی است تا ناآرامی‌و نگرانی‌های ناشی از مهاجرت به دلیل مشکلات امنیتی، فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی ترمیم شود و این زنان و مردان به زندگی عادی برگردند؟

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا